بهمـــن۹۳

شخصی آموزشی معلوماتی جالب

بهمـــن۹۳

شخصی آموزشی معلوماتی جالب

گریـه کن سربــاز...

 

گریــه کن سربــاز... 

 آهای سرباز، آهای مادر!...
گریه کن، تو حق داری گریه کنی. شاید ماهها و سالهاست که فرزندت را ندیده ای.
فرزند دلبندت را. کودک معصومی که تاب دوری مادر نداشته و حتماً از تو بیشتر، برایت دلتنگی می کرده.
گریه کن سرباز، گریه کن تا سبک شوی...
گریه کن، بخاطر گوهر مادری که از تو ستانده اند، و در عوض تو را مفتخر! کرده اند به این لباسها.
این لباسها که اصلاً به قامت تو سازگار نیست...
گریه کن که تاج زن بودن از سرت افتاده...
گریه کن که هیچ لذتی به پای مادری نمی رسد و تو را محروم کرده اند، ذائقه ات را خراب کرده اند...                                                                                                     
اما                                                                                                                              

من چند حرف دیگر با تو دارم سرباز...
تو مادری، حق داری بچه ات را دوست داشته باشی... حق داری برایش دلتنگ شوی...
سوالی از تو دارم : 
                                            + این کودک را می شناسی؟
 

می بینی پدرش با چشمان بسته، چگونه صورتش را لمس میکند؟
می بینی چگونه کفشهایش را درآورده تا در آغوش پدر، گم شود ؟
این پدر یکی از زندانیان تو و دوستان توست در عراق...
چه میشد اگر اجازه میدادی این پدر، بچه اش را ببیند؟
فکر کردی فقط خودت به فرزندت عشق می ورزی؟ 

+ این دختر را چطور؟ 

حتماً او را دیده ای...
در کوچه پس کوچه های بصره... پای برهنه می دوید و خنده کودکانه ای بر لب داشت...
الان به نظرت لکه های سرخ روی لباسش، نقش گلهای سرخ است یا رد پائی از خون تازه ؟
یا لکه های قرمز روی زمین، گلبرگهای پرپر شده گلهای پیراهن اوست؟
صورت ظریف او را با اسلحه ای که در کنارش به دست گرفته ای چه کار؟
ببین چه گریه ای میکند؟ چه خونی از صورتش جاری است؟
این رنگین تر است یا خون فرزندت که اینچنین در آغوشش کشیده ای؟
حال این دخترک را خوب ببین. نتیجه کارتو وهمکاران توست و تا ابد با شما خواهد ماند.
این است آنچه برای این دختر و مردمش هدیه برده ای... 

+ این پدر را میشناسی؟

دارد به چه حالی، جسم بی جان دخترش را میگذارد کنار بقیه جنازه ها.
یادت هست؟ همین چند شب قبل، خانه شان را بمباران کردید.
تو و همقطارانت

+ این را چطور؟

این اما مال افغانستان است.
شاهکار قدیمی تر شما.
اما مگر زخم این پدر کهنه می شود؟
این هم کادوی یکی دوسال قبل توست برای کودکان افغان.........

از این دست اگر بخواهم برایت بیاورم، بسیارست...
سردشت خودمان، شلمچه ، قانا... صبرا و شتیلا... و ....

...............
...............
...............

گریه کن سرباز
گریه کن، اما نه فقط برای دلتنگی فرزندت ...
شاید نپذیری، اما من در گریه های تو هیچ عاطفه ای نمی بینم سرباز!
گریه کن برای انسانیتی که در زیر پای تو و رهبرانت لگد مال شده...
گریه کن برای عاطفه ای که در وجودت مرده...
گریه کن برای شرف و آزادگی که از دست داده اید... 

گریه کن سرباز...

  برگرفته از  http://modir.parsiblog.com/     

                               محمد رضا فخری                              

متن انگلیسی    English script : Do cry soldier
 

                                                                            نظرات تان را فراموش نکنید ...... 

واقعا چه کسی مسئول و پاسخگو است ؟


واقعا چه کسی مسئول و پاسخگو است ؟ ( مطلب ارسالی)
پارسال عده زیادی از مهاجرین در آزمون سراسری و آزاد سال 86 و امتحانات فراگیر پیام نور در سال 86 شرکت کرده بودند عده زیادی از این مهاجرین در رشته های خاصی قبول شده بودند (این در حالی بود که در دفترچه های آزمون اصلا ذکر نشده بود که برای داوطلبان مهاجر شرط معدل 17 و بالاتر لازم است) اما همان اوایل ثبت نام و معمولا در ترم دو به ایشان اعلام شده که بایستی پاسپورت تحصیلی داشته باشید و با کارت اقامتی امکان ادامه تحصیل وجود ندارد و بایستی با ارائه کارت اقامتی و تصفیه حساب جهت صدور پاسپورت تحصیلی اقدام نمایند اما جالب اینجاست که برای اداره اتباع تمام شهرستانهای ایران بخشنامه آمده است که تمام دانشجویان افغانی ورودی سال 86 تنها در صورتی بخشنامه داده شود که معدل دیپلم آنها بالای 17 باشد این مطلب در دفترچه آزمون ذکر نشده بود و حالا در سال جدید تحصیلی دانشجویان مهاجر ورودی 86 همگی با مشکل مواجه شدند و نمیتوانند ادامه تحصیل بدهند !
بنده نگارنده این مطلب برای این قضیه ابتدا دو بار به سفارت افغانستان مراجعه نمودم در آن وقت آقای رحیمی و هم اکنون خانم بختیاری متفقا اعلام کردند که در این رابطه سفارت کار خاصی نمی تواند بکند جز اینکه در صورت تعداد زیاد شما و جمع آ<ری طومار گزارش شما را به وزارت خارجه بدهیم !
بعد از آن به وزارت علوم و تحقیقات مراجعه نمودیم آنها هم فقط گفتند که از نظر ما شما دانشجو هستید ولی رسمیت شما منوط به ارائه گذرنامه تحصیلی است و در این رابطه کاری از دست ما ساخته نیست و ما فقط میتوانیم نامه شما را به وزارت کشور جهت پیگیری ارجاع کنیم ! مسئولین وزارت کشور (خرده کارمندها) هم فقط جوابهای سربالا میدهند
در این رابطه الان این دسته از دانشجویان بلاتکلیف مانده اند چکار کنند از شما خواننده محترم تقاضا میشود اگر راه خاصی به نظرتان میرسد به آدرس وبلاگ یا ایمیلمان ارسال نمایید یا حداقل این مطلب را در اینترنت پخش کنید تا خبر به گوش بعضیها که فقط بلدند قوانین خشک و غیر انعطاف پذیر وضع و اعمال کنند حداقل برسد تا شاید اندکی به تفکر در اینباره بیافتند 

ارسالی رضاwww.mohajereshiraz.blogsky.com rzjrh@hotmail.com