لحظـــه های طـــلائی !
- برای فهمیدن ارزش ده سال : از زوج های تازه طلاق گرفته بپرس .
- برای فهمیدن ارزش چهار سال : از فارغ التحصیل پوهنتون بپرس
- برای فهمیدن ارزش یک سال : از شاگردی که در امتحانات پایان سال ناکام مانده بپرس
- برای فهمیدن ارزش نه ماه : از مادری که نوزاد مٌرده به دنیا آورده بپرس
- برای فهمیدن ارزش یک هفته : از سردبیر یک روزنامه هفتگی بپرس
- برای فهمیدن ارزش یک ساعت : از عاشقانی که در انتظار یکدیگر به سر برده اند بپرس
- برای فهمیدن ارزش یک دقیقه : از شخصی که قطار ، اتوبوس یا طیاره را از دست داده بپرس
- برای فهمیدن ارزش یک ثانیه : از بازمانده یک تصادف بپرس
- برای فهمیدن ارزش یک دهم ثانیه : از شخصی که در المپیک مدال نقره به دست آورده بپرس
- برای فهمیدن ارزش یک دوست : از کسی که آن را از دست داده بپرس
به نقل از پوهنحَی - روزنامه راه نجات
وقت نماز گذشت
شیخ شامیل یک مبارز مشهور و محلی ترک های قفقاز در جنگ گمری سال 1829 به حیث فرمانده اشتراک کرده بود، در جریان این جنگ ، در اثر اصابت نیزه زخم شدیدی به سینه اش برداشت .
در نتیجه تداوی خسرش که جراح بود ، در مدت شش ماه بهبودی یافت .
بر اثر آن زخم شدید 25 روز در حالت بیهوش قرار داشت . در نهایت در روز بیست و پنجم به هوش آمد . وقتی چشمانش را باز کرد ، مادرش را بالای سرش دید . اولین سوالی که از او کرد این بود:
- مادر ! آیا وقت نماز گذشت ؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برگرفته از کتاب : نماز
مولف : ویسل آق کایا
ترجمه : سهراب عمر